مدتی بود شاد بود با گلها می گفتم و میخندیدم
مدتی بود
گلهای اطلسی رو آبیاری میکردم
مدتی بود
گل سرخ باغچمون هروز می بوییدم
مدتی بود
درخت باغچمون با اشکهام آبیاری میکردم
مدتی بود
دل من احساس تنهایی نمیکرد
مدتی هست
فصل خزون شده
نه دیگه از گلهای سرخ خبری هست
نه دیگه از گلهای اطلسی
نه دیگه درخت باغچمون سبزه
مدتی هست
من بدبخت دردهام واسه هیچ کس نمیگم
مدتی هست
بغض گلوم گرفته ولی
شونه ای برای گریه پیدا نمکنم
مدتی هست که دیگه فقط تنها آرزوم
از خدا اینه
که بیام پیشش
نظرات شما عزیزان:
نظرات